پسر شجاع مامان
این روزها آنقدر برای مامان زبون می ریزی که تمومی نداره برای هر کاری که انجام می دی یه دلیل قانع کننده میاری وقبل از اینکه بخواهم بهت تذکر بدم بابت خرابکاریهات بلافاصله پیش قدم می شی ومی گی مامان شیطون گولم زد ببخشید اینجاست که مامان می مونه بهت بابت اشتباهت چی بگه دعوات کنه یا توی بغل بگیردت .حسین مامانی دیگه! شیطون وبلا،...بازم پاییز آمد وطبق روال هر سال سرما خوردن جنابعالی شروع شده فقط امیدوارم زود خوب بشی واذیت نشی امروز می گفتی مامان نفسم می گیره اگه منو ببرید دکتر، دکتر سینه ام را می بره ...قدرت تخیل بالایی داری طوری که از یک سرما خوردگی ساده یه داستان بلند درست می کنی ومامان را میذاری سر کار.این مهم نیست که چقدر سر کارم مهم اینه که آنقدر شجاعی که خودت پیشنهاد میدی بابا بیاد وببریمت پیش دکتر.جیگر مامان از سوپ اصلا خوشش نمیاد وجزء غذا نمی دانه ولی اگه بگم بابایی گفته که برات سوپ بگذارم تا بخوری و خوب بشی بلافاصله این کار را می کنی خوشم میا پسر حرف گوش کن بابایی ...
کلمات ابداعی حسین
آقالوله ........... آقا غوله
ضوره ........... روضه
خاسگاری .......... خواستگاری
بینامستان .......... بیمارستان
پسرون .......... پسرها
دخترون .......... دخترها
تصافت ........... تصادف
البته خیلی از این کلمات شیرینت درپست(خوشمزه مثل عسل ) گذاشتم