حسین جونحسین جون، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
حسن جونحسن جون، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

شامرزایی کته shamerzaei kote

سال نو مبارک پسر گلم

1393/1/19 19:12
نویسنده : مامانی
369 بازدید
اشتراک گذاری

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

انگار همین دیروز بود که تازه به خانه جدیدمان آمدیم وسال نو را با تشریفات و شادی فراوان جشن گرفتیم باورش حیرت بر انگیز است که اینگونه بی وقفه زمان می گذرد و سالی نو در پس سالی می آید و عمر از کفمان می رود وتنها مزیت آن ،این است که از بودن در کنار هم شادمانیم وگذر زمان هم نمی تواند وقفه ای در با هم بودنمان بیاندازد ...امسال نیز با بهانه ای نو پای سفره هفت سین نشستیم بی شک بعد از دعا برای سلامتی آقا امام زمان (عج) و دعا برای عاقبت بخیری همه به خصوص حسین  کوچولومون ،توی قلب مامان وبابا وحتی حسین این دعا به گوش می رسید که خدایا مهمان کوچولو  ما را هم امسال صحیح وسالم به آغوش گرم خانواده برسان!بله همه ما در این سال جدید چشم انتظار رسیدن قدوم کوچولویی هستیم که قراره بیاد ورفیق داداشی بشه وبیش از همه این حسین که لحظه شمار ی می کنه .امیدوارم با آمدن نفر چهارم خانواده شادمانی حسین دوچندان بشه وکوچولوهای من تا هستی هست همراه و همیار هم باشند...

امسال بعد از سال تحویل و چند روز دید و بازدید عازم شمال شدیم جایی که برای من حکم بهشت را داره و حسین مامان حسابی توی این زمان محدود  لذت برد واز همه بیشتر  از توقف کوتاهمان در بین راه برای خوردن ساعت دهی لذت برد کمانکه دائم می گفت من را دوباره ببرید آنجا که رفتم عکس بگیرم از روی درخت افتادم ...حسین دیگه برای هر جایی توی ذهنش یه کد راهنما می سازه ،برعکس مامانی که عاشق بازارچه های شمال ،حسین علاقه خاصی به دور زدن در بازار نداره ...البته خوب پسر ما علاقه به بازار رفتن نداره اگه داشت که هیچی ،فکر نکنم دخترا آنقدر ناز بدهند ولحظه به لحظه چشمشون یه چیز تازه را ببینه وهوس کنه که پسر ما هوس می کنه .

برای تفریح به بندر گز هم رفتیم  ،وبرایم از همه جالب تر اضطرابی بود که حسین روی پل چوبی لب دریا داشت ،بابایی کنار ساحل یه ماهی کوچولو برات گرفت و وقتی داد به دست شما ،تا می توانستی آنرا در میان آبها پرت کردی وتازه مصیبت ما شروع شد بعد از پرتاب ماهی کوچولو لج کردی تا برام ماهی نگیرید من نمیام و کار بابایی شد کنار ساحل دنبال ماهی گشتن که البته لا دادن یه ماهی به خشکی افتاده توانست این پسر بازیگوش را راضی کنه...خدا را شکر روزهای خوبی بود  وامیدوارم که همیشه شادی مهمان دل کوچک پسرم باشد و همواره خوشی مهمان کلبه کوچک زندگی اش ...سالی پر بار برایت آرزومندم کوچولوی نازم.

حسین کوچولو ،شامرزایی کته                        حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته                        حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

 

 

در کنار ساحل بندر گز

 

 حسین کوچولو ،شامرزایی کته 

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

حسین کوچولو ،شامرزایی کته

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

اجی
6 اردیبهشت 93 18:36
عاشقتم
مامانی
پاسخ
دوست دارم آجی یکی یک دونم...