اتاق حسین کوچولو
اتاقی که برای تولد حسین کوچولوم چیدم سرشار بود از رنگ های شاد و دوست داشتنی و کلی پوستر های فومی که خودم با عشق و علاقه قبل از دنیا آمدن حسینم براش درست کردم خوشحال بودم که توانستم کاری برای شاد کردن حسینم انجام بدم اما قسمت این بود که ما بعد از یک سالگی حسین خانه ی سرشار از خاطرات شیرینمان را رها کنیم و دل از داشته ها بکنیم سخت بود اما تجربه نشانم داداگر بخواهم می توانم بار دیگر بسازم و اگه خدا بخواهد چند ماه دیگه یا چند هفته دیگه می رویم خانه جدیدمان ،سعی کردم تا برای اتاق جدید حسینم چیدمانی دوست داشتنی تر در نظر بگیرم اما در بازار چیزی نظرم را جلب نکرد این شد که قصد کردم تا دوباره دست بکار شوم واز روتختی گرفته تا سطل زباله اتاقش را باب اسفنجی درست کردم خودش با تمام کودکی اش ذوق می کند ودائم میگوید باب اسفنجی را می بریم خاستمون آخه فنقلی به ساختمون میگه خاستمون هنوز به درست تلفظ کردن لغات مسلط نیست واینه که شیرین ترش میکنه