شعر محرم
دویدم و دویدم
به کربلا رسیدم
***
همان روز
که خورشید و ماه گرفت
***
جوی خون
روی زمین راه گرفت
***
بچّهای
تشنه بود و شیر میخورد
***
پشت هم
به خیمهها تیر میخورد
***
آن طرف
نیزه بود و سپر بود
***
این طرف
فرشته بود و پر بود
***
خون میریخت
از آسمان میدان
***
امام رفت
تنها میان میدان
***
چند تا مرد
به روی او تیغ زدند
***
ناگهان
فرشتهها جیغ زدند .
با خواندن این شعر ساده وروان برات تونستم وقایع کربلارا برات توضیح بدم تا به اندازه ذهن کوچولوت از این روزهای بزرگ آگاهی داشته باشی ...
باتشکر ازکودک سیتی می خواهم از این به بعد بنا به مناسبت ها داستان وشعر وکاردستی درست کنیم تا کوچولو مامان خلاقیت واستعداداش پرورش پیدا کنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی