ببین نقاشی هام چه خوشگله
یه روز که از کلاس نقاشی برگشت خونه خواستم نقاشی هاش را بهم نشون بده وقتی با ذوق تمام این کار را می کرد می تونستم ته چشماش ناراحتی کوچولوش را ببینم تا اینکه خودش با زبان کودکانه بهم فهماند که معلم سر کلاس برچسب تشویق برای بچه های دیگه زده و او ن که این تشویق شامل حالش نشده بود یه غصه کوچولو رو بوم دلش نشست ،منم سعی کردم برای جبران این دلشکستگیش در قسمت تمرین خانه کنار نقاشی های نازش یه برچسب کفش دوزک بزنم تا از دلش بیرون بره واز طرفی شاید معلمش هم متوجه موضوع بشه ... بعید می دونم چون کلاس تابستانه است نمی خوام با معلم هاش توجیهی صحبت کنم ولی خیلی می ترسم آخه حسین کوچولوم برا ی خودش دنیایی ساخته از مدرسه وکلاس ومعلم و هم کلاسی هاش نمی خوام مربی هاش دنیاش را خراب کنند هر چند آن داره با دنیای حقیقی رو برو می شه وباید متوجه بشه و تجربه کنه که بین خیال و واقعیت یه دنیا فاصله است ،اما ترسم از روحیه لطیفشه که مبادا لطمه بخوره ،اینجا هم یکی از همون جاهاست که باید بچه ام را به دست سرنوشت بسپارم واز خدا بخواهم هر چه نیکی است برایش مقدر سازد .گام های نخست ورود او با اجتماع هم شیرینی بودن در کنار هم سالان را دارد وهم تلخی های بی تجربگی بزرگ سالان وگرنه کودکان خوب می دانند چگونه دنیای کوچکشان را اداره کنند فقط به کمی راهنمایی و هدایت به مسیر صحیح نیاز مندند ما بقی دنیای تجربه است که باید در آن گام نهند تا حقیقت هستی را کشف کنند .
ببین نقاشی هام چه خوشگله
نقاشی های بالا کار در کلاسش است و نقاشی های پایین کارهاش در خانه است البته باید در دفتری مجزا مرحله به مرحله نقاشی بکشم واون ببینه وبعد در دفترش همراه با من بکشه جا هایی که سختشه دست کوچولوش را می گیرم و کمکش می کنم اما شیطون موقع رنگ آمیزی دائم می خواهد کمکش کنم ومن هم با تشویق وگاهی هم از کوره در رفتن می خوام خودش کارش را انجام بده البته دیگه اصرار نمی کنم اگه حوصله داشت می کشه اگر هم نه گزینه بازی براش خیلی جذابتره.