حسین جونحسین جون، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره
حسن جونحسن جون، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

شامرزایی کته shamerzaei kote

دلنوشته ای برای قند وعسل هام

1393/6/29 12:35
نویسنده : مامانی
279 بازدید
اشتراک گذاری

در آغوش کشیدن طفلی نوپا که عطر وجودش مشام را می نوازد ونرمی وجودش آرامبخش جان است ، لذت بخش و شیرین است و شیرین تر از آن شادمانی است که در وجود حسینم می بینم ،هیجانی بکر و سر شار از بارشی پاک و کودکانه ،برق نگاهش حاکی از محبتی است که نسبت به حسن دارد هر چند در پس این نگاه های کودکانه می توان سایه ای از حسادت  را دید ، به خصوص وقتی که بابایی بخواهد پسرک کوچکش را به آغوش بکشد ... 

هر صبحگاه هنوز چشمانش رانگشوده به دنبال داداشی می گردد وهر گاه او را به اتاقش می برم با زبانی ساده برایم از سروری که در اعماق وجودش نهفته است سخن می گوید وکودکانه برایم می گوید:

مامانی داداشی رفیقم شده دیگه تنها نیستم داداشی نبود من رفیق نداشتم ...

واین می شود که به خود می بالم که با وجود تجارب تلخ گذشته ،تصمیم راسخ گرفتم برای آوردن فرزند دیگری که رنگ تازه ای بر کالبد زندگانیمان زده 

هرچند که حسن کوچولو  با آمدنش خواب را از چشمای مامانی بابایی وحتی داداشی حسینش گرفته و خودش از غروب می خوابه تا ساعت دو سه نصف شب بعد هم که بیدار باش آقاست ...

حسین و حسن قند و عسل های مامان دوستتان دارم ، اگه به من بگن زندگی چند بخش داره می گم ،بینهایت ،تا وقتی میان گیر و دار زندگی و بالا و پایینها بهانه های زیبایی مثل ناز نگاهتون باشه و وجود سر شار از آرامشتون نمی شه برای زنده بودن حد و مرزی تعیین کرد  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان سها و نی نی کوچولو
11 مهر 93 8:44
این حس زیبای مادری دوست داشتنیه هر چند بار که تکرار بشه تازگی خودش را داره و اون اولی هم هرگز تکراری نمیشه به امید روزهای شاد شاد برای گل پسرها که همبازی بشن و از داشتن هم لذت ببرن
مامانی
پاسخ
بله عزیزم این حس زیبا قابل توصیف نیست من هم امیدوارم زندگی با به دنیا آمدن تو راهیتون شیرین تر از شهد عسل بشه و سها جون هم با دیدن آبجی جونش شادمان تر از همیشه