حسین جونحسین جون، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
حسن جونحسن جون، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

شامرزایی کته shamerzaei kote

آشتی با طبیعت

بازم فرستی پیش آمد تا پا توی طبیعت بگذاریم و حسین مامان، رها از چهار دیواری خانه به بازی وشادی بپردازه ،این روزها سعی می کنم حسین را کمتر محدود کنم تا آنم اتفاق های شیرین کودکی را تجربه کنه هنوز بالا رفتن از درختان وتوی جوی آب قدم زدن وخیس شدن بهترین خاطرات بچگی منه پس چرا باید مانع حسینم بشم تا آن با این لذات تکرار نشدنی آشنا بشه .هر چند ممکنه در این بین لطمه ببینه وخراشی برداره ،ولی حبس کردنش ومحدود کردن به اتاق واسباب بازی های بی روح از نظر من بزرگترین ضربه به اونه ، با تمام پیشرفت تکنولوژی بنا به فطرت طبیعت جوی انسان هنوزم همچون گذشته نیاز کودکان به خاک بازی وآب بازی انکار ناشدنی. حسین هم حق داره از نعمات خداوندی لذت ببره ووجودش را ...
7 مهر 1392

مامانی ببین بزرگ شدم

هر بار که کار تازه ای را تجربه می کنی در دلم غوغایی بر پا میشه ،هم من هم بابایی سعی می کنیم کمکت کنیم از الان مستقل بودن را تجربه کنی و بتونی روی پاهات بیایستی وکارهات را خودت انجام بدی ، علاقه وافری به انجام کارهای خانه داری دلت می خواد هر کاری مامان می کنه توهم تجربه کنی البته یه طور دیگه مثلا یواشکی می ری پای ظرف شویی وحسابی به بهانه شستن لیوانت آب بازی می کنی می شه گفت آشپزخانه را به کلی زیر آب می بری این آب بازی و عشق به آب جنابعالی به همین جا ختم نمی شه امان از روزی که بزنه به سرت وبخوای داخل توالت آب بازی کنی هر وقت می خواهی خراب کاری کنی حسابی مراقبی کسی نبینه در ومی بندی ومی افتی به جان مایع دست شویی حالا مایع را خالی نکن کی ...
4 مهر 1392

ملوسک

                  خوب می دانم وقتی مامانی یا بابایی کوچولوها یه همچین عکسی میگیرندچه حسی دارند منم یکی از این عکس ها از پاهای حسین کوچولو دارم                             ...
3 مهر 1392

منم می خوام برم مدرسه

با فرا رسیدن ماه مهر وباز شدن مدارس بهانه های تو هم شروع شده. با حسرت به برنامه های ورود بچه ها به مدارس نگاه می کنی .مثل سال قبل مامانی وحسین رفتن خرید با این تفاوت که پارسال کارت سرگرم شدن با دفتر و مداد بود ولی امسال پسرم داره چیزهای تازه یاد می گیره هر چند خیلی بازیگوشی ولی کم وبیش می تونم باهات کار کنم والان مشغول تمرین حواس پنج گانه هستیم وتو با تمام شیطنت هات دوست داری با مامانی معلم بازی کنی منم حین بازی با تو سعی میکنم یه چیزی یادت بدم .خیلی دوست داشتم بفرستمت مهد بابایی هم خیلی اصرار داشت ولی هر کاری کردم دلم رضایت نداد از یک طرف فکر این که بخوام هر روز صبح زود از خواب بیدارت کنم وبفرستمت، اذیت می شدم هرچند از اول مهر خودت...
2 مهر 1392

شعری برای پسرم

پسرم دنیا بزرگه ولی تو یه دل بزرگتر از دنیا داری عزیزم با این چشای مهربون تودل هر کی که خوبه جا داری   پسرم دنیا بزرگه ولی من تورو هر جایی که باشی میبینم برات از قشنگترین باغ زمین گلای مهربونی را میچینم   پسرم خدای مهربون ما بچه های خوب رو خیلی دوست داره وقتی که از آسمون باران میاد براشون خوابای رنگی میاره   وقتی که تو خواب می خندی میدونم یه فرشته داره نازت می کنه یه فرشته که شبیه خودته خودشو محرم رازت می کنه     پسرم دنیای پاک بچگی از تموم زندگی قشنگتره مهربون باش وبه مردم خوبی کن حرف های فرشته ها یادت نره!!! ...
25 شهريور 1392

غروب خاطره انگیز در پارک

دیروز غروب که حسین جون حوصله اش خیلی سر رفته بود با دایی کوچولو و مامانی رفتند پارک وحسابی بازی کردند البته بازهم حسین آقا از بازیگوشی عقب نماند و یه جورایی از در ودیوار بالا می رفت فکر نکنم حالا حالا ها این حسین آقا مفهوم خطر را درک کنه تا برسیم پارک نزدیک اذان مغرب بود بچه ها که کمی بازی کردند هوا تاریک شد موقع برگشت ازشون پرسیدم بهتون خوش گذشت :خوشحال بودند وگفتند آره چون از صبح آمدیم تا شب بازی کردیم برام جالب بود که متوجه کوتاهی زمان نشدند وغروب خورشید توی ذهن کوچولوشون همان مفهوم پایان روز را داشته البته این جواب را محمد به من داده بود . ...
25 شهريور 1392

حسین کوچولو و بازیهاش

خوشگل مامان این روزها خلاقیتش گل کرده ومی خواهد برای خودش کاردستی درست کنه تازه قیچی دست گرفتن یاد گرفتی واین یعنی یه قدم به جلو هرچند حاصل کارت کاغذ های خرد شده است ولی برای من این خیلیه به شرط اینکه هر وقت خواستی کاردستی درست کنی حوس نکنی تا عمو جعفربشی و جلوی موهات را کوتاه کنی اینم کاردستی حسین کوچولو تازه بازی جدید دیگه من درآوردی حسین آقا اینه که هرچی لباس بافت وشلوار وکلاه گیرش میاد بکنه تنش و بعد شروع کنه به شمشیر بازی خدا می دانه که بازی جدیدی که می خواهد از خودش طرح کنه چیه؟ ...
25 شهريور 1392

این آلو یا گردو

حسین مامان عاشق ترشیجات بخصوص آلو ولواشک واگر نتواند مامان را راضی کنه کنار مامان میشینه و به سرعت برق وباد آلورا میاندازه توی دهنش امسال پنج دانه آلو برای مامان پوست گرفت که البته بیشترش را خورد.فدای دستای کوچولوت وقتی حسین کوچولو هوس گردو بازی میزنه به سرش یکی به این پسره بازیگوش بگه مگه با آلو هم گردو بازی میکنن با این همه پیشرفت تکنولوژی و پدید آمدن اسباب بازی های قشنگ حسین اصالت خودش را خوب حفظ کرده وعاشق بازی های قدیمی وهر وقت خانه عزیزش میره با عزیز ومحمد رضا گردو بازی میکنند ...
25 شهريور 1392