تردید مادرانه
شاید یه حس مادرانه یا ترسی موهوم ،نمی دانم چند وقتی است که با خودم کشمکش داشتم که آیا ساخت یک وبلاگ درسته یا نه آن هم در زمانه ما ...در محیط سایبری بی شک کاراکتر به کاراکتر نوشته هایمان وعقاید نهفته در آن مورد بررسی از ما بهتران قرار می گیرد .برایم این سوال پیش آمده که آیا کودکم دوست دارد تا کودکی هایش را در پهنای این دنیای بی کران مجازی به تجسم بکشانم ؟نمی دانم؟اما اینرا خوب می دانم که نمی توان از حقیقت این دنیای محصور کننده گذشت واین گستره بی جا ومکان امروز بخش وسیعی از زندگی ما را به خود اختصاص داده واز قدیم گفته اند طلا که پاک است چه حاجت به خاک است زندگی مثل کف دست است صاف وهویدا پس چیزی برای پنهان کردن نیست که بخواهم از آن بهراسم صاحبان این سرزمین مجازی از مالکان گوگل و یاهو ...می خواهند با ورود به حریم وکنترل کاربرانشان چه بدانند ،آیین ومذهبمان ،خو ومراممان وشیوه زندگیمان وافکار نهفته در پس نوشته هایمان بگذار بدانند هر آنچه که می خواهند ما ایرانییم مذهبمان اسلام است وصداقت ،مراممان علوی است وافکارمان رها و آزاد از هر چه بندگی غیر از خداست .مهم آن است که در دنیای حقیقی ومجازی خود باشی وبس پس می نگارم آنچه را که برداشت ونگاه من است در خاطرات کودکم که بداند دنیا با همه بالا وپایینش وبا تمام سختی هایش شیرینی دارد به وسعت لبخند او