کوچولوی زود رنج مامان
نمی دونم وقتی کوچیک بودم چقدر معنی بدقولی وتنهایی برام معنا داشت اما خوب می دونم که کوچکترین حرکت من در قبال حسین معنایی ژرف برای او دارد همیشه سعی می کنم وقتی خوابه به اتاق کارم بیام و به قراردادن مطلب توی وب کوچولوم بپردازم وخدا نکنه که حسین وسط کار بلند بشه خیلی زود از من می خواد برم پیشش و وقتی کمی دیرتر برم با چهره ناراحت وابروهای گره کرده وروی برگشته متوجه دسته گلی می شم که به آب دادم همه اینها بخصوص نگاه سرد وسکوتش یعنی از دستم حسابی دلگیر شده حالا بیا و براش توضیح بده اصلا توضیح من براش قانع کننده نیست وفقط گه گداری با اخم یه نیم نگاهی به مامان می ندازه مگر اینکه مامان با طرفندهایی این بدقولی را از دلش در بیاره و وقتی شاد شد دیگه یا...